عشق زندگیمون آرشیناعشق زندگیمون آرشینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

آرشینا بهترین اتفاق زندگی ما

اي شيطووووووووووووون

        خوشگل مامان،جينگر من دوست ميدارم يه عالمه خيلي شيطون شدي ماشالا   دوست داري همه چيزو بخوري،فرقي نداره چي باشه عشق من يادگرفتي دست بزني هورااااااااااااااا عاشقتم  آخ آخ از تخت نگو شبا من و بابائي سرشار از خستگي وخوابيم ولي شما تخت خواب رو مدام در طول و عرض طي ميكني و همش سروته ميشي تا خسته بشي و بخوابي. اي جونم ماماني يادگرفتي باي باي ميكني شيريني زندگيم عاشق بادكنك هستي دخمل قشنگم،توي روروئك باشي و بادكنك تو هوا،با روروئكت پرواز ميكني با سرعت برق و باد راستي توپ بازي هم خيلي دوست داري .يه توپ داري كه وقتي توي روروئك هستي با بابا مرت...
22 آبان 1391

اولين مسافرت آرشينا در 5 ماهگي

   دختر مامان،عشق خوبم من و شما بعد از 9 ماه خستگي و به دنبال اون چندين ماه مشكلات و ناراحتي هاي دوران نوزادي تصميم گرفتيم چندروزي بريم مسافرت و استراحت كنيم .هوا خيلي خوب و عالي بود چند جاي ديدني به اتفاق بابابزرگ و مامان بزرگ و دائي ها رفتيم .كه متاسفانه اونجا هم يه كم بهمون سخت گذشت و اولين دندون شما در حال بيرون اومدن بود كه چند شبي خيلي اذيت شدي گلم تا صبح جيغ ميزدي و ما شما رو راه ميبرديم .يه كمم غلت زدن رو اونجا ياد گرفتي عسيس دلم ،جاي بابا مرتضي خيلي خالي بود چون مرخصي نداشت نتونست بياد .بهرحال سختي ها و ناراحتي ها گذشت و من الان صاحب يه دسته گل زيبا هستم كه خدا بهم هديه كرده و بي نهايت دوسش دارم .عاشقش...
22 آبان 1391

اولين شمالگرد آرشينا در پائيز 91

    عسل مامان من و شما و بابامرتضي در پائيز 91 تصميم گرفتيم كه به شمال بريم و كمي خستگي دركنيم .هوا عالي بود به همراه بارون نم نم،امسال كه شما هم به جمع دو نفره ي ما اضافه شده بودي ديگه همه چي عالي عالي بود و عشق قشنگمون،دختر نازمون هم همراهمون بود.بارها خدارو براي داشتن وجون نازنينت و طبيعت زيبا شكر كرديم و از خدا خواستيم خنده و سلامتي رو از هيچ بنده اي دريغ نكنه.آميننننننن خيلي خوش گذشت جاي همه رو خالي كرديم.ولي هوا كمي سرد بود و به نظرم مناسب سن شما نبود به همين خاطر زياد نمونديم و برگشتيم تا ايشالا شما بزرگتر بشي و دوباره يه شمالگردي حسابي بكنيم كه بابا مرتضي قول بسياري از جاهاي ديدني شمال رو از...
22 آبان 1391

هشت ماهگيت مباركه عسل مامان

  هشت ماهگيت مباركه تنها دليل زندگي و زنده بودن ما خب ديگه شدی مونس و همدم.برامون یه چیزی از عسل شیرین تر شدی.باي باي ميكني دست ميزني،روزاي شيرين نوزادي توي يه چشم به هم زدن گذشتن،ديگه مامان و بابا باهات درددل ميكنن،براشون شدي همه كس. وقتي مي خوابي،دلم برات تنگ ميشه .هي ميرم و ميام تا بتونم به يه بهونه اي بيدارت كنم. تموم احساسي كه داريمو نثار تنها جيگر  گوشمون ميكنيم .اون مريض ميشه ماهم مريض ميشيم.هرثانيه خدارو به خاطر داشتنت شكر ميكنيم .بزرگترين نعمت زيبارو بهمون هديه كرده. عزيز دلم عاشقتيم .دوست داريم .نميدونم احساس مادرانمو به چه زبوني برات بنويسم.فقط ميتونم بگم با تمام وج...
22 آبان 1391

رويش دندون هشتم هوراااااااااااااااااااااااااااا

  اي كه با طلوع چشمات، شب غصّه هامو بردي منو از خودم گرفتي، به ستاره ها سپردي  اومدي عطر حضورت، تو فضاي خونه پيچيد يه سبد گل اقاقي،دل من براي تو چيد دخترم طاق بنفشه،سر راه تو مي بندم  تو ميشي عروسك من، با تو يك دنيا مي خندم چقدر دنيا قشنگه،با تولّدت عزيزم تموم زندگيمو من، زير پاي تو مي ريزم  زندگي يه لحظه با تو،به هزار دنيا مي ارزه  تموم دنياي بابا،با ترنّمت مي لرزه تو همون هديه پاكي،كه خدا به ما رسونده  توي پس كوچه ي شعرام،ردّپاهاتو نشونده دستاي سبز و قشنگت، رو به سمت آسمون، باز  تو مي شي يه آسمون،من مي شم عاشق پرواز ...
17 آبان 1391
1